سیاه مشق شهریور

ساخت وبلاگ

لبخند تلخ

شهریور که می رسد از راه

دلم می خواهد

مثل تک درخت تاک

انگورها را

به میمنت و سرخوشی

شرابی کنم

و بعد لبخند تلخی بزنم

به دنیا و دارش

یکم شهریور ۱۴۰۲ ماهشهر ع-ر

سیاه مشق شهریور
یادش بخیر چقدر لذت بخش بود غروب شهریوری و دیدن روستاهای قهوه ای و مردان و زنان پر کار که از مزرعه به خانه برمی‌ گشتند .
دخترکان با شرمی آمیخته در آرزوهای دور و دراز، زیر لچک های رنگی ترانه های شادمانی یک فصل پر کار را آوازه خوانی می کردند.
آه شهریور شهریورِ بخشنده و راضی به رضای حق مرا میهمان شادی و رقص برگهای درختانت کن و اجازه بده ساعتی کنار جاده بایستم و میوه های خوش رنگ و افتاده ات را در دره ها و کوهپایه ها تماشا کنم .
راستی یادم رفت بنویسم برای شهریور و ادامه اش پاییز خیلی شعر نوشته ام یکی از دوستان تماس گرفت و پرسید تخلص شعری شما چیست یه زمانی ع-بهار بودید و گاهی می شدید بهار و حالا هم که ع-ر خوب بالاخره بفرمایید زیر شعر یا نثری که می نویسید چه اسمی بگذاریم برای نشر ،گفتم چه فرقی می کند،
بگذارید دل تنگ و چشم نمدار یا هر چه که دلتان خواست جوان هم نیستم که شوق و ذوق معروفیت آزارم دهد هر چند از کودکی تا بی درکجایی حالا سیاه مشق می کنم دفتر هایم را بخصوص وقتی که شهریور می رسد از راه و بوی پاییز مستم می کند.

بیاد می‌آورم شهریور سرخوشانه اهل ایل را، باغ های مشبک انگور های رسیده را که نرسیده به خیک های بزرگ بوی شراب می‌دهند.

و تا دورها کوچ مرغابیها و اردکها را که میایند دنبال می کنم .
میدانی من همواره نوای داغدار زندگی بوده ام و تا که هستم براین مدار میروم و چون نیستی می‌رسد از راه ، میخانه ای نخواهد بود که مرا به پیاله های شرابش بخواند. ستاره قطبی از شمالغرب آسمان نگاهی به من کرد و گفت پس این همه داری می نویسی و دفتر را سیاه مشق رویا های پراکنده ات می کنی که چه شود؟!
راستی من کجای قصه های تو در توی تو قرار دارم گفتم تو از نوک پا تا فرق سر که هیچی تو در خون من جاری هستی و تا پنهانترین نقطه قلبم ادامه داری و همه این یادداشت ها رگه هایی از خاطرات و خطرات من و توهستند!
ماهشهر ع-ر

بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 9:35