سمفونی سگها

ساخت وبلاگ

در سراشيبي جاده اي

تند ميروي

مواظب باش

اگر سگي را زير گرفتي

اندكي هم براي زندگي گريه كن....علی بهار

........سمفونی خاموش  سگها

....راننده  بی هیچ  احساس و دغدغه ای به راهش ادامه می دهد گویی کلوخی را زیر گرفته بود... چپ و راستی می شود و سپس باز هم جاده است که او را با خود می برد  ،سگ زرد آخرین زوزه زندگی را به بلندی هرچه تماتر می کشد وتمام!... خودروکه  دورتر می شود همه اتفاقات برای لحظه ای دنیایت را زیرو رو می کند ...به آنی سگ سیاه بر میگردد می بیند تنهاست ...انگار برای این حادثه و همه پیچ و خم هایش تمامی آنچه را متصوری باید  دست به دست هم داده باشند...مثلا بامداد زمهریر پاییزی ...خودروی سرکش عبوری ، و دوسگ که از سگدوزدن شبانه برمی گشتند به کجا؟ ...نمی دانم  ....روز تعطیل جاده خلوت است ... تک و توک تانکرهای نفتکش فضای سنگین روز جمعه را سنگینترمی کنند..مثل همه جمعه ها که روزبدی بود روز بی حوصله گی!......

...دنیا همین یک چشم بر هم زدن است برای من یا تو.... تفاوتی نمی کرد سگ باشی یا کبوتری صحرایی که روز گذشته فقط بالت به شیشه اتوموبیل  جلویی خورد ... آخرین پر های کبوتر با وزش بادی از آسفالت کنده شده به هوا می رود و امروز هم نوبت سگ زردی ست که شبی را به خوشی در کنار همراهش به صبح رسانده  با اولین نگاه همه هوش و هوسم بدنبال سگ سیاهی میرود که دارد با احساسی همراه با نومیدی دست و پای سگ زرد را می لیسد هرچند سگ زرد مرده باشد در عالم حیوانی قائده این است که  حتما از قصد و قصه ! مرگ رفیق راهت چیزی ندانی.... اگر می دانست که این قدر مکث نمی کرد و با یک جسد مچاله شده روی جاده چانه زندگی را نمی زد ...هی رفیق راه برخیز چرا دراز کشیده ای بیا برویم دوست ،هم بازی همیشگی ...نکنه قهر کرده ای مگه نمی بینی این همه خودرو در حال عبورند آن هم با یک اسب و کفی های سنگین بار و یا نفتکش های غول پیکر بیا برویم هی ،چرا ناز می کنی ،چرا جواب نمی دهی ....نجوای سگ را در ذهنم حلاجی می کنم ....

ماهشهر تابستان 96 علی ربیعی(ع-بهار)

نوشته شده توسط علي بهار در ساعت 0:26 | لینک  | 
بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : سمفونی, نویسنده : bahar524 بازدید : 107 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 7:31